اسمان، خورشید را که ندید ،باران گرفت..
ای خدا ..ای که سکوت را میشنوی ...ساکت منشین..
به اجابت دعای سگی وامانده در راه...تو را میخانم...
..که هر که را قسمت بدهم ..زبانم ناپاک است...
خدایا .حلالم کن به نوزادی که شیر از تیر مینوشه...
امروز باور کردم که شهر من پر از مسخ شدگانی شده که فقط صورتی از بنی آدم بر پیکرشان سنگینی میکند.